سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]

غم اگر ترکم کند تنهای تنها میشوم       غیرت غم را بنازم لحظه ای ترکم نکرد


کلمات کلیدی: غم، تنها، تنهایی

نوشته شده توسط محمد نسیمی فر 89/1/8:: 11:7 صبح     |     () نظر

بستنی ساده یا میوه ای؟!!

پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست. پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد. پسر بچه پرسید: ((یک بستنی میوه ای چند است؟)) پیشخدمت پاسخ داد: ((50سنت)). پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد.بعد پرسید: ((یک بستنی ساده چند است؟))

در همین حال، تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند. پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: ((35سنت)). پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت: ((لطفا یک بستنی ساده)). پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی، پول را به صندوق پرداخت و رفت.

وقتی پیشخدمت بازگشت، از آنچه دید، حیرت کرد. آنجا در کنار ظرف خالی بستنی، 2 سکه ی 5 سنتی و 5 سکه 1 سنتی گذاشته شده بود،برای انعام
پیشخدمت.


نوشته شده توسط محمد نسیمی فر 89/1/8:: 10:52 صبح     |     () نظر

درباره

محمد نسیمی فر
هزارویک شب مهتابی با داستان ها، عاشقانه ها و دلتنگی های من
صفحه‌های دیگر
پیوندها